نویسنده: الهام رسولی ثانی آبادی

 

مفهوم جنبش‌های اجتماعی (1) دارای تعاریف متعدد و گاه تاحدودی متفاوت از هم است. در همین راستا برخی از این تعاریف بر نقش ارزش‌ها و هنجارهای جدیدی كه این جنبش‌ها ارائه می‌دهند و بر آرمان شهری مورد نظر آنها برای نظم نوین اجتمای تأكید می‌كنند. برخی از تعاریف هم بر نقش زمان بر پایداری و استمرار جنبش‌های اجتماعی نسبت به سایر پدیده‌ها تأكید می‌كنند. عده‌ای بر عنصر آگاهی جنبش‌ها و عده‌ای نیز بر نقش هویت بخش جنبش‌ها و همچنین نقشی كه می‌توانند در ایجاد تغییر داشته باشند، تأكید می‌كنند (مشیرزاده، 1381: 108).
كی روشه در تعریف جنبش اجتماعی آن را سازمانی كاملاً شكل گرفته مشخص می‌داند كه به منظور دفاع و یا گسترش و یا دستیابی به هدف‌های خاص به گروه بندی و تشكل اعضا می‌پردازد (روشه، 1374: 164). وی در همین راستا مشخصه اصلی جنبش‌های اجتماعی را متقاضی بودن و یا مدعی بودن می‌داند كه به دنبال پیروز شدن ایده‌ها و ارزش‌های معینی بوده و پیوسته سعی در افزایش اعضا و كوشش در جهت جلب توجه عامه دارند (روشه، 1374: 165).
در همین زمینه دلاپورتا و دیانی بر این باورند كه جنبش‌های اجتماعی شبكه‌های غیررسمی مبتنی بر اعتقادات مشترك و همبستگی‌هایی هستند كه از طریق استفاده مداوم از اشكال گوناگون اعتراض حول محور موضوعات منازعه آمیز بسیج می‌شوند؛ بنابراین جنبش‌های اجتماعی را بایستی از دیگر اشكال عمل جمعی نظیر احزاب، گروه‌های ذی نفوذ، فرقه‌های مذهبی و یا ائتلاف‌های سیاسی متمایز كرد. به نظر آنها یك جنبش زمانی پدید می‌آید كه احساس مبتنی بر نارضایتی فراگیر شود و نهادهایی كه از انعطاف پذیری كافی برخوردار نیستند، از پاسخ به این احساس فراگیر بازبمانند (دلاپورتا و دیانی، 1382: 33).
به طور كلی می‌توان ویژگی‌های عام جنبش‌های اجتماعی را عبارت دانست از:
1. داشتن اهداف مشخص و اولویت بندی شده؛
2. وجود یك هویت مشترك و یك ایدئولوژی مشخص كه باعث انسجام درونی و همبستگی اعضا شود؛
3. داشتن رهبری و یا كادر رهبری كارآمد كه مورد پذیرش اكثریت قریب به اتفاق اعضا و حامیان جنبش باشد؛
4. اصل مخالفت و یا ضدیت، به این معنا كه جنبش اجتماعی همیشه در برابر نوعی مانع و یا مقاوم قرار دارد كه می‌خواهد بر آن غلبه كند (مصلی نژاد، 1391: 142).
به طور كلی در روابط بین المللی جنبش‌های اجتماعی از پدیده‌های مدرن و جدیدی محسوب می‌شوند كه آنتونی گیدنز پیدایش آنها را با تاریخ پیدایی دولت‌های مدرن یكی می‌داند. به نظر وی بایستی میان جنبش‌های مدرنی كه به دنبال ایجاد تغییرات و اهداف مشخص هستند و جنبش‌های طغیانی و یا آشوب‌های دوران‌های قبل كه فاقد تصویری مشخص از فرایندهای تغییر اصلاح بودند، تمایز قائل شد (Giddens 1986: 87- 88).
از نمونه جدید جنبش‌های اجتماعی كه امروزه در تحولات سیاست بین الملل بسیار مهم و حائز اهمیت هستند، می‌توان به جنبش‌های اجتماعی موجود در كشورهای خاورمیانه اشاره كرد كه توانسته اند با بسیج جمعی در پاره‌ای از این كشورها به پیروزی رسیده و نظم سیاسی جدیدی را جایگزین كنند. این جنبش‌ها كه البته به لحاظ تاریخی و به خصوص در دوران پس از جنگ سرد توانسته اند در كنار دولت‌ها به كنشگری و تأثیرگذاری دست بزنند (حزب الله لبنان، جنبش حماس، جنبش القاعده، جنبش اخوان المسلمین، جنبش‌های جدایی طلب قومی و...) با تولید نوعی «هویت مقاومت»(2)، امروزه در تحولات اساسی منطقه خاورمیانه بسیار حائز اهمیت هستند؛ این جنبش‌ها را می‌توان در قالب بازیگران فروملی، نیروهای مقاومت و یا نهضت‌های آزادی بخش و در قالب سه نوع هویت متمایز قومیتی، لیبرالیستی و مذهبی / اسلامی مورد شناسایی قرار داد. نیروهای اجتماعی جدیدی كه در منطقه خاورمیانه به موازات بازیگران سنتی در روابط بین الملل و از طریق ایجاد نوعی هویت مقاومت به اعمال كنشگری می‌پردازند.
از نظر كاستلز «هویت مقاومت» نشان می‌دهد كه چگونه گروه‌ها و یا جنبش‌های اجتماعی تلاش می‌كنند تا در برابر فشارهای ناشی از سركوب و سلطه از طریق واكنش‌های انسانی به بازتولید هویت مبادرت ورزند (كاستلز، 1380: 45).

پی‌نوشت‌ها:

1. Social Movements.
2. Resistant Identity.

منبع مقاله :
م رسولی ثانی آبادی، الهام؛ (1393)، درآمدی بر مهم‌ترین مفاهیم و اصطلاحات روابط بین الملل، تهران: انتشارات تیسا، چاپ یكم.